بسم الله الرحمن الرحیم

چقدر دوست دارم نامت رو خدا.... دوست دارم اول هر کاری بسم الله بگم. مطمئنم اینجوری همه چیز سرشار از لطف و مهربونی تو میشه, غذایی که درست میکنم خدایی میشه و شیطون نمیتونه ازش تناول کنه, مطلبی که مینویسم خدایی میشه و خودت دستمو میگیری و به سمت حق سوق ام میدی, کارام سریعتر پیش میره و پر از عطر و بوی الهی میشه...

اومدم که از نظم بنویسم بعد دلم غش رفت از بسم الله اولش و اینجوری همه چی شروع شد. الهی شکر بابت هر لحظه ای از زندگیم که یاد تو در دلم جاریه. خدا جونم خیلییی دوست دارم, خیلییی دلم برات تنگ شده... دلم میخواد یه روز بغلت کنم و آروم بگیرم...

و اما مبحث نظم:

این شیطون فلان فلان شده خیلی منو سر نظم اذیت میکنه. نفس اماره ام هم یه طرف ماجراست. تنبلی سابقه دار خودم هم رسما بیچارم کرده. خونه ی دلم آشفته است... خونه ام اکثرا درست حسابی تمیز نیست و کارام عقب میفته و من وقتی حسسابی ناامید و خسته ام یهو همه چیو ول میکنم و میچسبم به غیر ضروریترین کارها مثلا خوندن کتاب :)

البته که کتاب مهمه ولی وقتی یه عااالمه کار مهمتر نریخته باشن سرت.

گاهی اوقات بعضی آدما رو میبینم که خیلییی موفقن, از جنس خودم ان ولی پرتلاااشن و به همه ی کاراشون هم میرسن و شاد و راضین. انگار اصلا چیزی به نام تنبلی رو نمیشناسن و یکسره در حال فعالیتن و همه چیزشون سرجاش و طبق روال پیش میره و به مراتب بالایی نائل میشن.

خیلی از این آدما اصلا مذهبی نیستن یا اصلا مسلمون نیستن ولی خیلییی چیزای زندگیشون روی حساب و کتاب و نظمه

یاد این حدیث امام علی میفتم که میگن مبادا دیگران در عمل به دین شما از شما جلو بزنن...

یکی از مهمترین توصیه های دین ما بهمون نظم و تقواست...آخرین وصیت امام علی به ما شیعیان در لحظات آخر زندگیشون نظم و تقواست...

پس چرا خیلییی از آدمای غیر مسلمون یا غیر مذهبی خیلییی از ما بانظم ترن؟ 

پسر عمه ی من برای ادامه ی تحصیل به یکی از کشورهای اروپایی رفته بود. اذعان داشت که حتی در اکثر موارد هوش ما دانشجویان ایرانی از آنها بالاتر بود ولی پشتکار آنها فوق العااااده بود.

خوب که فکر کردم که چرا اینطوریه یاد یه داستان از زمان امام صادق علیه السلام افتادم که میشه یجوری به این مبحث ربطش داد.

یک روز یکی از مردم میره پیش امام صادق و سوالی ازشون مطرح میکنه. ازشون میپرسه: چرا توی بازار مسلمونا که برای خرید میریم گاهی بی انصافی یا دروغ بینشون دیده میشه ولی این موارد توی بازار کافرها کمتره؟

امام صادق جواب میدن که شیاطین کافرها رو گمراه کردن و خیالشون از بابت اونا تا حدی راحتتره و خیلی کارشون ندارن. اما مسلمونا دارن راه حق رو میپیمایند بنابراین شیاطین زیادی بهشون هجوم میبرن تا هر طور شده از طرق مختلف اونها رو گمراه کنند بنابراین راست گفتن و انصاف داشتن براشون سختتر میشه چون شیاطین زیادی در پی گمراهیشونن.

این داستان رو که شنیدم خیلی چیزا برام روشنتر شد. مثلا خانم چادری و مسجدی ای که شیطان نمیتونه از طریق حجاب بهش ضربه بزنه یا نمیتونه اونو از رفتن به مسجد یا مجالس اهل بیت دور کنه, این خانم رو نمیتونه مثلا از طریق شراب گول بزنه پس میاد و تمااام توانشو میذاره که این خانم با غیبت ثوابهایش رو نابود کنه و اگر این خانم از این کار جلوگیری کنه اجر عظیمی خواهد برد.

من اینو به نظم هم ربطش دادم. اگر ما جمعیت مسلمون و ان شاالله مومن نظم داشته باشیم و از تنبلی دوری کنیم میتونیم تا حد زیادی راه حق رو پیش ببریم و باعث ناامیدی شیاطین بشیم, میتونیم زندگیمونو مرتب تر و شیرین تر کنیم و تیر خلاص به قلب شیطان بزنیم پس شیطان تماااام تلاششو میکنه که نذاره و ما رو به هواهای نفسانیمون مشغول کنه.

ان شاالله باید سعی کنیم و پوزه ی شیطان رو به خاک بمالیم... باید جهاد کنیم :)

برای منی که مدت زیادیه بدون نظم زندگی میکنم اولش باید کم کم و با تاتی تاتی شروع میکردم بنابراین سررسیدی رو برداشتم و هر روز سعی میکردم کارهامو بنویسم و جلوش تیک بزنم ولی این به تنهایی برام کارآمد نبود

اما چند روز پیش به مطالب خیلییی جالبی برخوردم که حالم و اعمالم رو منقلب کرد....

ان شاالله ادامه اش رو توی پست بعدی مینویسم.